چرا اهل بیت (ع) از بردن نام صاحب الامر امتناع کردند؟
گفتگوی پیشین پدر به کلام زیر ختم شد:
برایتان
روایاتی را ذکر می کنم که هرکس در آن ها تحقیق کرده، حیران مانده است.
روایت اول:
محمد بن زیاد ازدی از موسی بن جعفر(ع) نقل می کند که در ذکر قائم فرمودند:(تخفى
على الناس ولادته، ولا يحل لهم تسميته حتى يظهره عزّ وجل فيملأ به الأرض قسطاً
وعدلاً كما ملئت ظلماً وجوراً)([1]).
( ولادت او برهمگان مخفی می ماند ونامیدن ایشان بر هیچکس جایز نیست تا اینکه خداوند عزوجل زمین را با وجود او پر از عدل وقسط می کند همانطور که از ظلم وستم پرشده بود).
( ولادت او برهمگان مخفی می ماند ونامیدن ایشان بر هیچکس جایز نیست تا اینکه خداوند عزوجل زمین را با وجود او پر از عدل وقسط می کند همانطور که از ظلم وستم پرشده بود).
پدر: توجه
کنید فرزندانم چگونه امام می فرمایند: (برمردم جایز نیست نام وی را بگویند) .
احمد: پدر
شاید عدم حلال بودن آن بر مردم باشد به این معنی که امام میتواند اسمش را بگوید و
بر مردم(بر آن ها جایز نیست).
پدر: بلکه
حتی اهل بیت(ع) شیعیان را از نامیدن او منع کرده اند. لذا این روایت را بشنوید:
روایت دوم:
ابی خالد کابلی می گوید:(لما مضى علي بن الحسين (ع) دخلت على محمد بن علي الباقر (ع)
فقلت جعلت فداك قد عرفت انقطاعي إلى أبيك وأنسي به ووحشتي من الناس. قال: صدقت يا
أبا خالد تريد ماذا؟ قلت: جعلت فداك قد وصف لي أبوك صاحب هذا الأمر بصفة لو رأيته
في بعض الطرق لأخذت بيده: قال: فتريد ماذا يا أبا خالد؟ قال: أريد أن تسميه لي حتى
اعرفه باسمه. فقال: سألتني والله يا أبا خالد عن سؤال مجهد ولقد سألتني بأمر ما
كنت محدّثاً به أحداً لحدثتك، ولقد سألتني عن أمر لو أن بني فاطمة عرفوه حرصوا على
أن يقطعوه بضعة)([2]).
هنگامیکه علی بن حسین(ع) وفات یافتند بر محمد بن علی باقر(ع) وارد شدم وگفتم
فدایتان شوم من دیگر به پدر شما دسترسی ندارم ووحشتم از مردم را با انس با ایشان
بر طرف میکردم ،فرمودند: راست گفته ای یا ابا خالد چه حاجتی داری؟ گفتم: پدر شما
صاحب امر را برایم با صفتی توصیف کردند که اگر ایشان را در خیابان می دیدم دست
ایشان را می گرفتم . فرمودند: یا ابا خالد چه حاجتی داری؟ گفتم: می خواهم نام ایشان
را برایم ذکر کنید تا ایشان را با نامش بشناسم. فرمودند: یا ابا خالد به خدا سوگند
سوال سختی پرسیده ای، در مورد امری پرسیدی که با هیچکس در میان نگذاشته ام تا با
تو در میان بگذارم و در مورد امری پرسیدی که اگر فرزندان فاطمه او را شناختند بر
قطعه قطعه کردن او حرص می ورزند).
پدر:
فرزندانم ملاحظه کنید که چگونه امام از نام بردن ایشان امتناع می ورزد و چگونه
سوال ودرخواست ابا خالد را به دشوار و سخت وصف می کند در حالی که آنان(ع) به حقیقت
امر آگاهند و هریک از آنان(ع) سِرّ(راز) ووصیتش را به امام بعد از خود می سپارد ،اما
از بردن نام صاحب امر امتناع می ورزند .
آری آنان (ع)
او را توصیف کرده انداما هرگز نامش رانگفتند، همانطور که امام باقر(ع) در این
روایت او را وصف می کند:
حمران بن
أعین گفت:(قلت لأبي جعفر الباقر(ع) جعلت فداك إني قد دخلت المدينة و في حقوي هميان
فيه ألف دينار و قد أعطيت الله عهداً أنني أنفقها ببابك ديناراً ديناراً أو تجيبني
فيما أسألك عنه، فقال: يا حمران سل تجب و لا تنفقن دنانيرك، فقلت: سألتك بقرابتك
من رسول الله
أنت صاحب هذا الأمر و
القائم به؟ قال: لا. قلت: فمن هو بأبي أنت و أمي؟ فقال: ذاك المشرب حمرة الغائر
العينين المشرف الحاجبين العريض ما بين المنكبين برأسه حزاز و بوجهه أثر رحم الله
موسى) ([3]).
از ابو جعفر
باقر(ع) پرسیدم: فدایتان شوم در مدینه وارد شدم ودر بارم کیسه ای است که در آن
هزار دینار استبه خدا عهد بستم که آنها را دینار به دینار در راه خدا به ثواب تو انفاق کنم اگر شما به سئوالم پاسخ دهید حضرت
فرمود: ای حمران سوال کن که پاسخ را خواهی شنید و لازم نیست دینارهای خود را انفاق
کنی،پس گفتم: شما را به نزدیکی بودنتبه
رسول الله (ص) سوگند می دهم، شما صاحب این امر و قائم به آن هستید؟ فرمودند: خیر.
پرسیدم : پدر و مادرم فدایتان، او چه کسی است؟ فرمودند: او همان سفید روی مایل به
سرخی است که چشمانی درشت، پیشانی عریض ، شانه های پهن دارد و در سر او شوره ای
(نشانه ای ) دارد و در صورت او اثری است خداوند رحمت کند موسی بن عمران را).
پدر:
فرزندانم توجه کنید که امام باقر(ع) به حمران بن اعین اسم ایشان را نمی گوید بلکه مشخصات
جسمی صاحب امر و قائم را وصف می کندواگر
منظور سوال امام مهدی(ع) باشد چرا امام باقر(ع) از ذکر نام ایشان امتناع می ورزد
در حالیکه رسول الله(ص) و اهل بیت(ع) بارها و بارها نام ایشان را ذکر کردند .
ادامه دارد...
خدا خیرتون بده ممنون
BeantwoordenVerwijderenاحسنت عالی بود
BeantwoordenVerwijderenاللهم صل علی محمد و آل محمد الائمه و المهدیین و سلم تسلیما کثیرا
BeantwoordenVerwijderen