Posts

Posts uit 2017 tonen

بررسی روایت یمانی (ع)

Afbeelding
قسمت پنجم بررسی روایت یمانی(ع) همانطور که فرزندان هرشب به سخنان پدرشان در مورد دعوت فرخنده ی یمانی با جان و دل گوش می دهند. پدر نشست و به آنان گفت امشب می خواهم روایت یمانی را برایتان شرح دهم تا بر دلایل آن واقف شویم. فرزندان: پدر هر آنطور که می خواهی آغاز کن که ما گوش می دهیم. پدر: بسم الله الرحمن الرحیم و الصلاه و السلام علی افضل الخلق محمد و آله الطیبین الطاهرین الائمه والمهدیین وسلم تسلیما. اهل بیت(ع) در موردشخصی که زمینه رابرای امام مهدی(ع)  فراهم می کند،خبر داده اند و برای این زمینه ساز نامهای بسیاری ذکر کردند که به تفصیل آنها خواهیم پرداخت از جمله نام هایش ، نام یمانی است. واین اسم از سوی امام باقر(ع) ذکر شد که شیخ بزرگوار محمد بن ابراهیم نعمانی متوفی در سال 380هـ  ویکی از شاگردان شیخ کلینی(ره) در کتاب معروف خود (غیبه نعمانی) ذکر کرده که امام باقر(ع) در حدیثی طولانی فرمودند: (... خروج السفیانی والیمانی والخراسانی فی سنه واحده ،فی شهرواحد ، فی یوم واحد، نظام کنظام الخرز یتبع بعضه بعضا فیکون الباس من کل وجه ، ویل لمن ناواهم ، ولیس فی الرایات را...

لحظاتی با خانواده‌های انصار زندانی امام مهدی (علیه‌السلام)

Afbeelding
گفت‌وگوی مادری با دخترش دربارۀ پدری که به دلیل عقیده‌اش زندانی است... مادر می‌گه: «دیروز دخترم در گوشه‌ای از خونه، جلوی عکس باباش نشسته بود و با عکس باباش صحبت می‌کرد،  بهش می‌گفت: بابا من دلم برات تنگ شده، تو کی برمی‌گردی؟ چکار می‌کنی؟ من به امام زمان می‌گم که ولت کنه، برگردی پیشم!». (مادر به دختر کوچولو گفته بود امام زمان با بابا کار داره، چون دختر نمی‌دونست زندان کجاست). مادر: «دخترم، الآن اگه خدا به تو بگه امام زمان (ع) می‌خواد ظهور کنه، تو بهش چی می‌گی؟» دختر سریع گفت: «حتماً، ازش می‌خوام که ظهور کنه!». مادر: «اگه اقا سید احمدالحسن (ع) بخواد بیاد چی؟». دختر زودی گفت:«حتماً ازش می‌خوام که بیاد پیشمون!». مادر: «الآن اگه بابایی بره پیش امام زمان (ع) چی‌کار می‌کنی؟  دوست داری امام زمان (ع) رو یاری نده بعدش امام زمان (ع) تنها بمونه؟  یعنی اگه امام زمان به تو بگه: تو بابات رو بزار بیاد پیشم، تا یاریم کنه و زودتر ظهور کنم چی بهش می‌گی؟». دختر بابا گفت: «به امام زمان قول می‌دم اگه از من هر چیزی بخواد، به او بدم تا سریع‌تر ظهو...

هرپرچمی که قبل از قیام قائم(ع) برافراشته شود صاحب آن طاغوت است

Afbeelding
لینک سایت رسمی انصار امام مهدی (ع) لینک سایت وارثین ملکوت  گفتگوی داستانی در مورد دعوت مبارک یمانی ج 1 روایاتی که قائم (ع) را از نشانه های محتوم ذکر می کنند.  چگونه قائم یکی از نشانه‌های ظهور است؟ روایت می گوید:(هرپرچمی که قبل از قیام قائم(ع) برافراشته شود صاحب آن طاغوت است).  مازندرانی در شرح خود در مورد این روایت می گوید: (الشرح: (كل راية ترفع قبل قيام القائم(ع)) وإن كان رافعها يدعو إلى الحق (فصاحبها طاغوت يعبدون من دون الله) الطاغوت: الشيطان والأصنام وكل ما يعبد من دون الله ويطلق على الواحد والجمع ويعبدون بالضم وصف له) ( [1] ) . ( هرپرچمی که قبل از قائم برافراشته شودهر چند که بر افراشته آن  به سوی حق دعوت می کند(صاحب آن طاغوتی است که بجای خدا پرستیده می شود) طاغوت: شیطان وبت ها و هرچیز دیگری که غیر از خدا پرسیده می شود وبر جمع و یک شخص نیز اطلاق می شود وبه آن توصیف می شوند ،). وصفار روایت می کند که امام صادق (ع) به مفضل فرمودند: (يا مفضل كل بيعة قبل ظهور القائم (ع) فبيعة كفر ونفاق وخديعة؛ لعن الله المبايع لها والمبايع له ،.....) ( [2] )...

گويا منجی اين خاندان هم، از آن غربت به ارث برده است.

Afbeelding
او آمد... او با غربت آمد؛ غريبي چه واژۀ آشنايی‌ست براي بنی‌هاشم گويا منجی اين خاندان هم، از آن غربت به ارث برده است. انصار او برای اينكه ثابت شود فرزند اويند، اين غربت موروثی را به ارث می‌برند! حكايت امروز اين است: ظلم را با ظلم سركوب می‌كنند (سرپوش می‌گذارند). تهمت هم می‌زنند، هرچند طوری نيست، اين خاندان به تهمت عادت دارند!! و این اواخر «تهمت مظلوم‌نمايی» باب شده است.  ظلم می‌کنند و وقتی ظلمشان را فریاد می‌زنیم، می‌گویند: «مظلوم‌نمایی» می‌کنید...   خدارا صد هزار مرتبه شكر كه اينان در زمان امام حسين (ع) نبودند و الا حضرت اباعبدالله (ع) هم از اين تهمت در امان نمی‌ماند. بارها شنيديم كه مظلوميت اباعبدالله (ع) روشن‌ترین دليل برای اثبات حقانيتش است، اما عجب از اعجوبه‌های آخر الزمان!   كه روی ظلم را سفید کردند در حق یاران آخر الزمانی سید الشهدا، «تشابهت قلوبهم»؛ یعنی چقدر دل‌هایشان شبیه به هم است كه آن زمان به كودكان و زنان رحم نمی‌كردند و اين زمان هم فرزندانشان برای منافع دنيایشان و باقی‌ماندن کرسی قدرتشان از هیچ ظلمی ولو...

چگونه قائم یکی از نشانه های ظهور است؟

Afbeelding
لینک سایت رسمی انصار امام مهدی (ع) لینک سایت وارثین ملکوت  گفتگوی داستانی در مورد دعوت مبارک یمانی ج 1 روایاتی که قائم (ع) را از نشانه های محتوم ذکر می کنند.  مقایسه بین روایات سه نکته:  پدر: بین این روایات وبین آن چه که درنکته اول و دوم که در گذشته گفتم ، باهم مقایسه کنیم. اما قبل از مقایسه یک چیزی را توضیح دهم، و آن این است که لفظ قائم ذکر شده در روایات از نشانه ها ظهور است ،در حالی که روایات در جهت بیان علامات حتمی برای ظهور امام محمدبن حسن عسکری(ع) آمده اند، و ازمیان آن نشانه های خروج قائم(ع) که معطوف به قتل نفس زکیه و اختلاف بنی فلان می باشد ،وچیزی که معلوم است اختلافات بنی فلان و قتل نفس زکیه از نشانه های ظهور امام محمدبن حسن عسکری(ع)  می باشند و هم چنین خروج قائم نیز چنین است،وازهمین جا سوالی مطرح می شود: چگونه از نشانه های ظهور قائم، ظهورخود قائم است؟ آیا سوال برای شما واضح شد؟ احمد : بله پدر جان، راست گفتی: چگونه قائم یکی از نشانه های ظهور قائم به حساب می آید؟ این ممکن نیست. زیرا روایات در صدد بیان نشانه های ظهور قائم منتظر محم...

احمدالحسن فرزند امام مهدی است از او تبعیت کنید

Afbeelding
و داستان از آنجا آغاز شد که صيحۀ نور به صدا درآمد؛  احمدالحسن فرزند امام مهدی است از او تبعیت کنید.  همه‌چیز و همه‌کس را یکسان کرد؛ همه باید اقرار به خلیفه خدا می‌کردند اما در این میان گروهی را به ضلالتشان واقف ساخت تا قصیدۀ مجاهدت مردان حق جاودانه گردد. حبس و تبعید در گردونۀ ظلم‌وستم بی‌جواب نخواهد ماند که این، خود نشانی است عینی از :«إن تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم»  تنها راه ماندن در راه حق تبعیت از حق است و حبس و تبعید، اهل حق را از استقامت باز نمی‌دارد بلکه بر موضع خود، مصمم‌تر می‌سازد. این راه، راه تمام انبیاء و حجت‌های الهی و پیروان آنهاست. این یک فخر بزرگ برای ماست که در راه اقرار به حجت خدا به زندان می‌رویم و مطمئن باشید که الگوی ما امام موسی بن جعفر (ع) است. لینک سایت رسمی انصار امام مهدی (ع) لینک سایت وارثین ملکوت 

روایاتی که قائم(ع) را از نشانه های حتمی ذکر می‌کنند

Afbeelding
لینک سایت رسمی انصار امام مهدی (ع) لینک سایت وارثین ملکوت  گفتگوی داستانی در مورد دعوت مبارک یمانی ج 1 سوم: روایاتی که قائم(ع) را از نشانه های محتوم ذکر می کنند:  روایت اول: محمد بن علی حلبی می گوید: از ابی عبد الله(ع) شنیدم که فرمودند: (اختلاف بني العباس من المحتوم والنداء من المحتوم وخروج القائم من المحتوم، قلت: وكيف النداء؟ قال: ينادي مناد من السماء أول النهار: ألا إنّ علياً وشيعته هم الفائزون، قال: وينادي مناد [ في ] آخر النهار: ألا إن عثمان وشيعته هم الفائزون) ( [1] ) . ( اختلاف بنی عباس است و ندا از محتوم است و خروج قائم از محتوم است. پرسیدم: ندا چگونه است؟ فرمودند: منادی در اول روز از آسمان ندا می دهد و می گوید آگاه باشید که علی و شیعه ی او رستگارنند وسپس فرمودند: و در آخر روز منادی ندا می دهد و می گوید: آگاه باشید که عثمان و شیعه ی او رستگارنند). روایت دوم: ابی عبد الله (ع)می فرمایند: (خروج القائم من المحتوم . قلت: وكيف يكون النداء؟. قال : ينادي مناد من السماء أول النهار: ألا إنّ الحق في علي وشيعته. ثم ينادي إبليس لعنه الله في آخر النهار: ألا ...

تقیه

Afbeelding
از سید احمدالحسن در کتاب همگام با عبدصالح، ج ۲، ص ۱۰۰، آمده است: ... تقیه، ابزاری است که مؤمن با آن از زندگی‌اش محافظت می‌کند تا حق را نصرت دهد. تقیه این نیست که آدمی فقط به خاطر محافظت از زندگی‌اش، نسبت به آن بیم داشته باشد...یاری نکردن حق، ربطی به تقیه ندارد و جزو آن نیست. و نیز ایشان در کتاب جهاد درب بهشت، ص ۹۳، می‌فرمایند: ... کسی که خدا را در نظر بگیرد جز خدا و رضایتش را نخواهد دید، بدون لحاظ معادلات سیاسی و اقتصادی و نظامی که امروزه در عرصهٔ جهانی جاری‌ست، و انبیاء علیهم السلام این چنین بودند؛ پس لشکر طالوت از حیث مادی با لشکر جالوت برابر نبود، و موسی (ع) جز خداوند سبحان و متعال چیزی که به وسیلهٔ ان با نیروی نظامی قدرتمند فرعون روبرو شود به همراه نداشت ....و در نزد انبیاء و اوصیاء جایی برای مماشات و کنارامدن (با طواغیت) نیست.... بلکه هدفشان تنها، یاریِ خداوند سبحان و متعال است: فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَىٰ مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ/ آل عمران: ۲۵....

دوماه گذشته اما هنوز خبری از بابا نیست

Afbeelding
یادش به خیر!!  عالمه که به دنیا آمد انگار دنیا را بهش داده بودند. خودش می‌گفت بیرون که باشم زود دلم برایش تنگ می‌شود و لحظه شماری می‌کنم زودتر برسم خانه و باهاش بازی کنم. عادتش داده بود هرشب، ۱۲ شب به بعد بازی کردنش گل می‌کرد. خنده‌های بلندبلندش همه برای همان اخر شب‌ها بود که با بابا بازی می‌کرد. با شنیدن صدای موتور بابا خوشحال می‌شد و به سرعت خودش را به در می‌رساند. یک‌سال و چندماهش بود، یک روز صبح زود که خواب بود، زنگ خانه به صدا درآمد. بیدار شد و گریه می‌کرد، می‌خواست مثل هر روز در آغوش مادر به خوابش ادامه دهد که دید عده‌ای وارد خانه شدند و در مقابل چشمانش بابا را بردند. به دنبالش گریه کرد اما کسی اعتنا به اشک‌های او نکرد. از آن روز بود که قصۀ دوری از بابا شروع شد... یک ماه را بدون بابا، بدون بازی‌های شبانه بلکه با اشک و آه مادر سپری کرد. حتی چند ساعتی اتاق بازجویی را به همراه مادر تجربه کرد. بعد از یک ماه بابا را نمی‌شناخت. زمان گذشت و سه ساله شد دوباره بابا را در مقابل چشمانش بردند اما این‌بار با زور و کتک!!! دوماه گذشته اما هنوز خبر...