خاطره و عبرت
سه خاطره از انصار امام مهدی و همعقیده با صاحبان مجلس عزا در ماجرای #حمله_به_عزاداران_قم
۱- خاطرۀ اول:
خواهرمان اینگونه تعریف میکنند:
در زمان ورود نیروهای اطلاعات، چند خانوادۀ انصاری در آنجا حضور داشتند. نیروهای اطلاعات ماسک زده بودند و با تفنگ وارد خانه شده و داد میزدند، و همه جا را میگشتند. وصیت پیامبر را پاره کردند. از قبح کارشان، به خود لرزیدم. از سر و صدای زیادشان، حالم بد شد. ناگهان همه جا تاریک شد و صداها قطع شد.
فقط صدای باد میآمد. دیدم در صحرای خشکی هستم که باد، خاک را جابجا میکرد. حضرت زینب علیها السلام را دیدم که با چادر خاکی، بالای قتلگاه مانده بودند و چادرشان را باد تکان میداد و با غصه، قتلگاه را نگاه میکردند.
دوباره صدای اطلاعاتیها را شنیدم و به حالت عادی برگشتم. در آن حالت میدانستم حضرت زینب علیها السلام از این کار نیروهای اطلاعات، ناراحت هستند؛ مثل زمانی که امام حسین علیه السلام، در گودی قتلگاه بودند.
۲- خاطرۀ دوم:
یکی دیگر از خواهران بزرگوارمان، مشابه این واقعه و البته دردناکتر را برایمان بازگو نمودند:
یکی از خواهران، بعداز هفت سال با درمانهای بسیار باردار شدند و از سه ماهگی بارداریشان در بیمارستان بستری شده بودند. سه ماه بعد، همسرشان را به جرم عقیده به وصیت رسول خدا (ص)، به زندان بردند. سعی کردیم دستگیری همسرش را از او مخفی کنیم؛ چون شرایط خاصی داشتند.
ولی متاسفانه ایشان متوجه دستگیری گردید و دچار شوک عصبی. ایشان را به بیمارستان منتقل کردیم ولی با کمال تاسف جنینشان سقط شد و دکتر ایشان اعلام کرد: ایشان دیگر هرگز بچهدار نخواهد شد.
خواهرمان در ادامه از تلاش مرد انصاری برای نجات همسر باردار خود، سخن میگوید که متأسفانه با بیتوجهی دور از انسانیت مسئولین مواجه میشوند.
خواهر انصاری ادامه میدهد همسر بنده در اطلاعات صدای همسر این خانم باردار را میشنید که ایشان گریه میکرد و خود را به در و دیوار میکوبید که برای نجات همسرش اقدامی صورت گیرد، تا شاید بتواند تنها یکبار او را ملاقات کند حتی سایر افراد زندانی هم به خاطر او به زندانبانها، التماس میکردند ولی باز هم با عدم توجه مسئولین امر مواجه میشود.
خواهرمان میگوید:
وقتی این برادر انصاری، به منزل برمیگردد و همسر خود را ملاقات میکند، و متوجه از بین رفتن کودک میشود، مرد و زن بر این اتفاق ناگوار گریه میکردند.
به گونهای که خواهرانی که همسرانشان در بند بودند، همسران خود را فراموش کرده بودند، و با وجود گذشتن یک سال و نیم از این حادثه زوج انصاری هنوز غمگین هستند.
۳- خاطرۀ سوم:
خواهر دیگری از انصار نیز وضعیتی مشابه داشتند.
بعد از ده سال عدم بارداری، یکی دیگر از خواهران انصاری به لطف خدا باردار میشوند، در ماه ششم از بارداری بودند و منتظر طی شدن باقیماندهٔ این زمان، تا بعد از ده سال صاحب پسری شوند.
ایشان دچار فشار خون بودند؛ روزی که از طرف اطلاعات با همسر ایشان تماس گرفته شد و او را تهدید کردند، به خاطر شدت استرس وارد شده، در دم کودکشان سقط میشود.
خواهران انصار در دستگیریها و حملههای بدموقع و به دور از رفتار انسانی نیروهای امنیتی، بسیار اذیت شدند و پناهگاهی جز زینب و زهرای مرضیه سلام الله علیهما ندارند.
#آه_مظلوم
#یمانیان_ایران_عزیز
#برسد_دست_رهبری
#حمله_به_عزاداران_قم
Reacties
Een reactie posten